ناخوش، بیمار، لاغر، (ناظم الاطباء)، مریض و علیل و بیمار، آن که چاق و سلامت نیست، ناتندرست، نحیف، مقابل چاق، و نیز رجوع به متن و حاشیۀ ص 2423 برهان چ معین شود
ناخوش، بیمار، لاغر، (ناظم الاطباء)، مریض و علیل و بیمار، آن که چاق و سلامت نیست، ناتندرست، نحیف، مقابل چاق، و نیز رجوع به متن و حاشیۀ ص 2423 برهان چ معین شود
دهی است جزء دهستان آشتیان بخش طرخوران از شهرستان اراک. دارای 406 تن سکنه. آب آنجا از قنات، و محصول آن غلات، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان آشتیان بخش طرخوران از شهرستان اراک. دارای 406 تن سکنه. آب آنجا از قنات، و محصول آن غلات، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نوعی از کلاهی است که آنرا قلندران و درویشان بر سر نهند. (آنندراج) (شعوری ج 1 ص 171). یک قسم کلاهی دراز و شبیه بتاج که درویشان و قلندران می پوشند. (ناظم الاطباء). کلاهی دراز شبیه به تاجی که درویشان و قلنداران بر سر گذارند. (فرهنگ فارسی معین)
نوعی از کلاهی است که آنرا قلندران و درویشان بر سر نهند. (آنندراج) (شعوری ج 1 ص 171). یک قسم کلاهی دراز و شبیه بتاج که درویشان و قلندران می پوشند. (ناظم الاطباء). کلاهی دراز شبیه به تاجی که درویشان و قلنداران بر سر گذارند. (فرهنگ فارسی معین)
قباله. سند ملک، مجازاً توطئه. ساخت و پاخت. (فرهنگ فارسی معین). ساختن دو کس با یکدیگر بضرر دیگری. ساخت و پاخت و تبانی، قرارداد (باج و خراج). (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، ترتیب. انتظام. ضبط و ربط. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، استواری. (ناظم الاطباء). استواری. محکمی. (فرهنگ فارسی معین) ، تدبیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، آراستگی. (ناظم الاطباء)
قباله. سند ملک، مجازاً توطئه. ساخت و پاخت. (فرهنگ فارسی معین). ساختن دو کس با یکدیگر بضرر دیگری. ساخت و پاخت و تبانی، قرارداد (باج و خراج). (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، ترتیب. انتظام. ضبط و ربط. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، استواری. (ناظم الاطباء). استواری. محکمی. (فرهنگ فارسی معین) ، تدبیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، آراستگی. (ناظم الاطباء)